قطعی گاهوبیگاه برق در گوشهوکنار کشورمان هرچند تکراری شده، اما بنا نیست همیشگی باشد. در میانه تابستان گرم، زمانی که مردم با هر بار قطعی برق به زحمت میافتند و شبکه فرسوده توزیع برق نفسنفس میزند، خبر تلاش برای بهرهبرداری از بزرگترین نیروگاه خورشیدی پایتخت، میتواند نقطهعطفی در انرژیهای تجدیدپذیر باشد؛ نیروگاهی با ظرفیت ۶/ ۳ مگاوات که با سرعت از مرحله کلنگزنی به فاز عملیاتی رسیده و قرار است نهفقط نمادی از ارادهبرای گذار به انرژی پاک، بلکه مدلی اجرایی برای سایر استانها باشد، اما پرسش اساسی این است که آیا این پروژه آغاز یک حرکت واقعی به سمت کاهش ناترازی مزمن برق کشور است یا آنکه در نهایت به کارنمایی تبلیغاتی در دام شعارگرایی بدل خواهد شد؟
نخستین نکتهقابل تأمل آن است که این نیروگاه برخلاف باور رایج مبنی بر تمرکز پروژههای خورشیدی در نواحی کویری، در دل پایتخت و در محدودهشهری احداث شده است. این انتخاب میتواند چند پیام داشته باشد:
-کاهش اتلاف انتقال برق: احداث نیروگاه در نزدیکی بار مصرفی به معنای کاهش فشار بر شبکه سراسری و کاهش تلفات انرژی است.
-نشان دادن الگوی موفق شهری: مردم وقتی در شهر خود، آنهم در پایتخت، نمونهعینی یک پروژه را ببینند، باور و همراهی بیشتری نشان میدهند.
-آزمایش جدی مدیریت توزیع: استفاده از خورشید در مناطق با آلودگی و پرفشار شبکه، فرصتی برای سنجش کارایی تجهیزات مدرن در شرایط دشوار است.
-افزایش تابآوری شهری: احداث نیروگاههای محلی در کلانشهرها، امکان تابآوری بیشتر در برابر بحرانهایی، چون زلزله، حملات سایبری یا اختلال سراسری شبکه را فراهم میکند.
عملیات اجرایی پروژه یاد شده تنها یک روز پس از مراسم کلنگزنی در ۱۷بهمن ۱۴۰۳ آغاز شد. طراحی مسیرها، تست خاک، بتنریزی، حفاری، واردات پنلها و نصب بخش اعظم تجهیزات، همگی طی کمتر از شش ماه انجام شدهاند. این سرعت نباید باعث شود از نکات فنی غفلت شود. بهرهگیری از پنلهای نسل جدید N- type دوطرفه با تکنولوژی bifacial dual- glass که در هر ماژول ۵۹۵ وات توان تولید میکنند، نشان میدهد این پروژه نهتنها سریع، بلکه از نظر فنی نیز پیشرو است. مهمتر آنکه، پنلها ساخت داخل هستند، یعنی بومیسازی فناوری انرژی خورشیدی که سالها آرزوی صنعت انرژی بود، اکنون به واقعیت نزدیک شده است. همچنین نباید از نقش نیروی انسانی متخصص غافل شد. مهندسان و تکنیسینهایی که در این پروژه بهکار گرفته شدند، با حضور شبانهروزی خود، اثبات کردند برخلاف تصورات رایج، میتوان پروژههای عظیم را با منابع داخلی، سرعت بالا و کیفیت مناسب اجرا کرد.
یکی از وجوه تمایز این پروژه، تدارک برای نصب اولین سامانه ذخیرهساز انرژی خورشیدی در پایتخت است، یعنی نهتنها برق تولید میشود، بلکه ذخیره هم میشود تا در ساعات غیرآفتابی یا زمان اوج مصرف به شبکه بازگردد. این اتفاق شاید از دید عموم کوچک باشد، اما در زبان مهندسی انرژی، نقطهچرخش است. ذخیرهسازی، پاسخ به بزرگترین چالش انرژیهای تجدیدپذیر یعنی «نوسان در تولید» است. باتریهای صنعتی، اگر بهدرستی انتخاب و مدیریت شوند، میتوانند ناترازی برق را در مقیاس محلی به حداقل برسانند، با این حال این مرحله نیازمند پایبندی به اصول اقتصادی و نظارت دقیق بر هزینههاست. ورود تجهیزات ذخیرهساز بدون طراحی دقیق و پیشبینیهای اقتصادی، میتواند پروژه را بهسمت ناکارآمدی یا اتلاف منابع سوق دهد. علاوه بر آن، باید تدابیری برای آموزش بهرهبرداران این سیستمها اتخاذ شود. نگهداری از باتریهای بزرگ صنعتی به تخصص و پایش دائمی نیاز دارد و این خود ضرورت ایجاد واحدهای تخصصی نظارت و تعمیر در بدنه وزارت نیرو را گوشزد میکند.
در چند سال اخیر، بارها پروژههایی با عناوین پرطمطراق کلنگزنی شدند و هرگز به بهرهبرداری نرسیدند. تجربهتلخ پارکهای خورشیدی نیمهکاره، پروژههای غیراستاندارد یا تأخیرهای بیپایان در پروژههای نیروگاهی هنوز از حافظهجمعی پاک نشده است، از همین رو مهمترین چالش امروز پروژهموردنظر نه آغاز، بلکه ادامه پایدار مسیر است. اگر این پروژه به الگوی شعارزدگی، اتلاف بودجه و گزارشهای غیرواقعی تبدیل شود، ضربهای شدید به اعتماد عمومی وارد خواهد آمد، اما اگر همین پروژه با حفظ شفافیت مالی، پایبندی به زمانبندی و ارزیابی مستمر فنی به پایان برسد، راه برای دهها پروژه مشابه باز خواهد شد. پروژهای که امروز در تهران ساخته میشود، تنها نیروگاهی کوچک در یک محوطه اداری نیست بلکه آزمونی ملی است؛ آزمونی برای دولت، پیمانکار، صنعت برق، آزمونی برای آنکه ببینیم آیا میتوان بدون هیاهو، کاری ماندگار برای فردای فرزندانمان انجام داد.
در روزگار تنگنای بودجهای کشور، اجرای پروژههایی از این دست باید با حداکثر بهرهوری مالی همراه باشد. استفاده از تجهیزات ساخت داخل یک مزیت راهبردی است، اما اگر بدون رقابتپذیری یا استانداردسازی اجرا شود، به ضدخود تبدیل خواهد شد. نکتهای که نباید از یاد برود، آن است که اعتماد به توان داخلی، تنها با کنترل دقیق هزینه، کیفیت و زمان اجرا معنا پیدا میکند. شفافیت مالی، ارائهگزارشهای عملکرد به مردم و نظارت تخصصی از سوی نهادهای فنی و اقتصادی، لازمه تداوم این مسیر است. دولت همچنین باید از افتادن در دام پیمانکاران فرصتطلب پرهیز کند. نیروگاه خورشیدی به ظاهر ساده است، اما تفاوت فنی میان کیفیت پنلها، ترانسها، کابلها و اینورترها میتواند بازده نهایی را تا چنددهدرصد تغییر دهد. عدمتوجه به این جزئیات میتواند هزینههای پنهان نگهداری در آینده را چند برابر کند.
پروژه یادشده میتواند دروازهای باشد بهسوی مشارکت مردمی در تولید انرژی. شهروندان باید بدانند که انرژی خورشیدی تنها مربوط به دولت نیست، بلکه پنلهای کوچک خانگی، نیروگاههای روستایی و تجاری و حتی مدارس و مساجد نیز میتوانند در این فرایند مشارکت داشته باشند. اگر دولت بتواند از تجربهاین پروژه، مدل ساده و شفافی برای حمایت از انرژیهای تجدیدپذیر ارائه دهد- مثلاً پرداخت تعرفههای تشویقی برای برق خورشیدی خانگی- تحولی واقعی در سبد انرژی کشور رخ خواهد داد. همچنین باید فرهنگسازی در رسانهها، مدارس و شبکههای اجتماعی تقویت شود. مردم باید بدانند که آینده انرژی در دستان آنهاست. وقتی هر خانواده بداند که یک پنل کوچک روی پشتبام میتواند نهفقط در قبض برق، بلکه در استقلال انرژی کشور تأثیرگذار باشد، آن وقت آیندهای روشنتر در انتظار خواهد بود. اگر مسیر امروز را با درایت، سرعت، شفافیت و عقلانیت ادامه دهیم، شاید روزی نهچندان دور، خورشید تابان در قلب پایتخت، نهتنها نور، بلکه امید، اعتماد و آرامش را نیز بر خانههای ما خواهد تاباند. به هر روی، پروژه احداث بزرگترین نیروگاه خورشیدی پایتخت، نمادی از توان مهندسی داخلی، مدیریت سریع و استفاده از فناوریهای نوین مانند پنلهای N- type دوطرفه است. این اقدام نهتنها به کاهش ناترازی برق و تابآوری شبکه کمک میکند، بلکه الگویی عملی برای توسعه انرژیهای تجدیدپذیر در کشور است، با این حال تداوم مسیر نیازمند شفافیت، کنترل هزینهها و پرهیز از شعارزدگی است. اگر دولت و بخش خصوصی با حفظ کیفیت و انضباط مالی این راه را ادامه دهند، میتوان آیندهای روشن، با برق پاک، پایدار و مردمی ترسیم کرد. خورشید باید بتابد، نه فقط بر پنلها، بلکه بر سیاستها.